دسته‌بندی نشده

آیا می‌توان در شرایط اجتماعی آشفته، با حال خوب زندگی کرد؟

نویسنده: نگار فیض آبادی، روانشناس بالینی

یک لیوان آب دریا برای شور کردن غذای یک مهمانی مجلل و اخم مهمان‌ها کافی‌ست! این می‌تواند خلاصه‌‌ی یک‌خطی زندگی ما باشد برای اینکه یادمان نرود همیشه کمترین تلخی‌ و ناکامی برای غمگین‌شدن کفایت می‌کند. هروقت کسی بخواهد بگوید «مگه چی تو زندگی کم داری که خوشحال نیستی» با گفتن «آخه اینجا ایرانه» دوباره به خودمان و دیگری یادآوری می‌کنیم که در ایران مشکلات خاص خودمان را داریم و به این راحتی‌ها نمی‌شود حال خوبی داشت. در متن پیش‌رو به راه‌حل‌هایی می‌پردازیم که به کمک آنها بتوانیم اندکی از رنجمان را کم کنیم.

چرا هیچ‌وقت راضی نیستیم؟

زندگیِ بشرِ نوروتیک (روان‌رنجور) همیشه با رنج، ناکامی و نارضایتی عجین شده‌است. ما نوروتیک‌ها حتا اگر ارضا هم بشویم، راضی نخواهیم شد چون همیشه پیچیدگی‌هایی وجود دارند که نمی‌گذارند به همین سادگی حالمان خوب باشد! تمدن برای ما آرامش و امنیت زیادی را فراهم کرده‌است اما به بهای متمدن‌شدن مجبور هستیم از لذت‌های مختلفی بگذریم تا همچنان بقایمان حفظ شود؛ همین موضوع هم باعث نارضایتی‌های ریز و درشتی می‌شود که برای همه‌ی انسان‌ها مشترک است.

از طرف دیگر، شرایط محیطی هم خیلی وقت‌ها با ما یار نیست، مخصوصا اگر در خاورمیانه زندگی کنیم، تنش‌ها و نابه‌سامانی‌ها را بیشتر احساس می‌کنیم.

اینجا خیلی چیزها تو ذوق می‌زند!

شاید میانه‌ای با آمار نداشته‌ باشیم اما کافی‌ست قیمت مرغ یادمان بیاید که همین دوسال پیش حدود ۳۰هزار تومان بود و الآن همه‌چیز تحت‌تاثیر تورم ۴۳درصدی قرار گرفته‌است. اصلا همین که برای وصل‌شدن به شبکه‌های اجتماعی باید سعی کنیم فیلترها را دور بزنیم و کلی از وقت عزیزمان هم بابت ساده‌ترین حق طبیعی‌مان هدر می‌رود، حالمان بد می‌شود. وقتی بشنویم یک پزشک متخصص قرار است مهاجرت کند یا مجبور هستیم با رفیق قدیمی‌مان که چمدانش را بسته خداحافظی کنیم، غم عالم روی دلمان هوار می‌شود که یعنی دیگر این خانه جای زندگی نیست؟ ما که مانده‌ایم باید چه کنیم؟ آیا حالا که نمی‌توانیم مهاجرت کنیم، معنی‌اش این است که به اندازه‌ی کافی توانمند نیستیم و از بقیه جا مانده‌ایم؟ آمار افسردگی، بیماری‌های جسمی، آلودگی هوا، نداشتن تفریح و ده‌ها مثال دیگر طوری تو ذوقمان می‌زند که حتا نمی‌دانیم چرا امروز صبح از خواب بیدار شده‌ایم!

راه‌‌حل‌هایی برای بقا در ایرانِ پر از حادثه

نباید مرزهای جغرافیایی را زیاد از حد جدی گرفت اما باید قبول کنیم زندگی در خاورمیانه که بوی باروت می‌دهد با کشوری که ظاهرش شبیه آبرنگ است و بوی میوه‌های استوایی هوش از سرِ هرکسی می‌پراند فرق می‌کند. ایران از نظر اقلیمی، شرایط جغرافیایی، شیوه‌ی حکمرانی و فرهنگی، ویژگی‌های خاص خودش را دارد. در فرهنگی که بعضی از مردمانش از خندیدن می‌ترسند که نکند بعدش گریه‌شان بگیرد، «حال خوب» شبیه گوهر ارزشمندی است که هرکسی بخواهد نزدیکش شود، تمام آژیرهای خطر به صدا درمی‌آیند!

درمان فردی؛ نسخه منحصربه‌فرد شما

حتما ده‌‌ها نسخه در جهان وجود دارد تا حال افراد از آنچه که هست بهتر شود اما نسخه‌ی منحصربه‌فرد هرکسی با دیگری متفاوت است. بی‌پولی، گیرکردن در روابط آزاردهنده، از دست‌دادن شغل و ده‌ها مشکل دیگر برای هیچ دو نفری معنای یکسانی ندارد؛ برای همین است که درمان‌های روان‌شناختی کمک می‌کنند تا شرایطی را تجربه کنیم که خاص و ویژه‌ی خودمان است. درمان‌های فردی هزینه‌بر هستند و خیلی سخت می‌شود در وضعیت اقتصادی فعلی بتوانیم این گزینه را عملی کنیم اما به‌ قول موراکامی، نویسنده: «ما نمی‌توانیم همین‌طور بنشینیم و تا ابد به زخم‌هایمان خیره بمانیم». مثلا در درمان‌های تحلیلی می‌توانیم بفهمیم چگونه زندگی می‌کنیم که «نیاز به تنبیه» در ما ارضا می‌شود و روزبه‌روز حالمان بد می‌شود؟ بخشی از انرژی‌های حبس‌شده‌ی ما که در دسترسمان نیستند و هرگز نمی‌دانیم صرفِ چه چیزهایی می‌شوند، در فرآیند درمان‌ روان‌شناختی آزاد می‌شوند و می‌توانیم از آنها برای کارهایی استفاده کنیم که مدت‌‌ها آرزویش را داشتیم.

رهاشدن از فشار شبکه‌های اجتماعی

همه‌ی ما در شبکه‌‌های اجتماعی قضاوت می‌شویم و رفتارمان طوری زیر ذره‌بین می‌رود که شوکه می‌شویم مگر ما این‌قدر مهم هستیم که حتا واکنش نشان‌ندادنمان هم برای بقیه اهمیت پیدا می‌کند؟ انتظار داریم رفتارمان (اکت‌های اجتماعی و سیاسی‌ یا سکوتمان) در اینستاگرام و توئیتر زیر غبار فراموشی دفن شوند اما متاسفانه دیگران خوب یادشان است که ما بابت کشته‌شدن هم‌وطنمان فقط سکوت کردیم و به دست مبارکمان زحمت ندادیم تا پست و استوری تسلیت کسی را لایک کنیم!

در چنین شرایط بغرنجی مثل اعتراضات و… برای ما ایرانی‌ها به یک‌باره همه‌چیز تغییر می‌کند و انتظار داریم مثل یک ملت منسجم همه فقط یک ساز را بزنیم! ساز مخالف‌زدن همانا و انگشت‌نما شدن همانا. اگر حالمان خوب نیست، مدتی خودمان را از این عذاب وجدان که به با ریتم «دیگری» کمتر هماهنگ شدم، رها کنیم. سخت است اما دشوارتر این است که با حال بدمان تنها بمانیم بی‌آنکه کسی یادش بیاید ما هم به واسطه‌ی انسان بودنمان رنج‌هایی داریم که باید برای کم‌کردنشان تلاش کنیم.

با «همین که هست» کنار بیایید

گاهی لازم است خودمان را از فشار فعال‌بودن رها کنیم. پِما چودرون در کتاب «زیستن در روزگار سخت» می‌گوید در سال ۱۹۹۵ مرخصی یک‌ساله‌ای می‌گیرد و فقط به کارهای لذت‌بخشی مثل پیاده‌روی، خوابیدن، مراقبه و… می‌پردازد و اتفاقا همین دوران تبدیل به الهام‌بخش‌ترین زندگی‌اش می‌شود. البته می‌دانیم که زندگی خرج دارد و در کشوری مثل ایران که با بی‌ثباتی و گرانی مواجه هستیم، نمی‌توانیم به این راحتی‌ها بی‌خیال پول‌درآوردن بشویم. اگر در شرایطی هستید که هیچ کاری از دستتان برنمی‌آید، به لذت‌های کوچک، مثل بهانه‌هایی برای ادامه‌دادن نگاه کنید. سرزنش‌های درونی مثل خاموش‌کردن آتش با نفت می‌مانند! پس تا جایی که می‌توانید از سرزنش‌کردن خودتان صرف‌نظر کنید تا همان لذت‌های کوچک هم تبدیل به زهر نشوند.

حفاظت از آنچه داریم

در شرایط نامعلوم مهم‌ترین مسئولیتی که در قبال خودمان داریم این است که با تمام توان از داشته‌‌هایمان محافظت کنیم. شاید از سودکردن مالی بهره‌ای نبریم و نتوانیم سرمایه‌مان را افزایش بدهیم، اما لازم است یک‌بار دیگر ارتباطمان با پول را تعریف کنیم. مهم است بدانیم پول برای شخص من چه نقش و معنایی دارد. بالا بردن سواد مالی، سرمایه‌گذاری در صندوق‌ها و سبدگردانی‌های مولد، از کم‌شدن سرمایه‌مان جلوگیری می‌کنند. برعکس؛ باید از سرمایه‌گذاری در بخش‌هایی که ضررهای کلانی به ما وارد می‌کنند و سرمایه‌مان را به باد می‌دهند پرهیز کنیم.

گله کنید اما نه با هرکسی

همه‌‌ی ما مرثیه‌هایی در سوگ آرزوهای برآورده‌ نشده‌مان داریم. گاهی بد نیست گله و شکایت‌هایی که از زمین و زمان داریم را با کسانی که ما را می‌فهمند و سرزنش‌مان نمی‌کنند، در میان بگذاریم. کاترین نورلاک، استاد فلسفه، می‌نویسد «وقتی آدم‌ها، به مقدار لازم، کنار یکدیگر از غم و غصه‌هایشان بگویند و بفهمند رنج مشترکی در زندگی دارند، روحیه‌شان ارتقا می‌یابد.» گله‌کردن کمک می‌کند بدانیم کامل نیستیم و کمتر احساس تنهایی ‌کنیم. گاهی فقط یک ایرانی گلایه‌های شما را از گرانی و خالی‌شدن کارت بانکی‌تان می‌فهمد!

اخبار نخوانید

از زمانی که کلمه‌ی «اجتناب» جزئی از دایره‌ واژگانمان شده‌است، حتا در موقعیت‌هایی که واقعا لازم و سودمند است که از چیزی دوری کنیم، می‌گوییم «ولی این کار می‌شه اجتناب و خوب نیست!» اجتناب از اخبار منفی و بد، آن‌هم در روزهایی که خودمان حال بدی داریم، اقدامی سازگارانه است و کمک می‌کند رژیم مصرفمان در حوزه‌ی رسانه خودآسیب‌رسان نباشد. درحالی‌که با خواندن اخبار فکر می‌کنیم نسبت به جامعه متعهد هستیم و دیگران برایمان مهم هستند، نیاز ناخودآگاهمان به تنبیه ارضا می‌شود و انرژی روانی‌مان را از دست می‌دهیم.

رولف دوبلی در کتاب «دیگر اخبار نخوانید» می‌نویسد اخبار مثل قند و سم برای بدن مضر هستند و از تحقیقی نام می‌برد که طبق آن «گزارش‌های منفی تلویزیونی، اضطراب‌های شخصی را تشدید می‌کند، حتا اگر محتوای اضطراب‌‌زای تلویزیون کاملا بی‌ارتباط با وضعیت شخصی شما باشد.»

یادگیری هنر تصمیم‌گیری در نبود قطعیت

تصمیم‌گیری برای هر کسی ابعاد مختلف و خاصی دارد، اما آنچه برای همه یکسان به نظر می‌رسد، «نبودِ قطعیت» است. بهترین نوع تصمیم‌گیری این است که در شرایط خاص کمتر غافلگیر شویم. پس لازم است سراغ تصمیم‌هایی برویم که در صورت تغییرات بیرونی، بازهم پیامدهای تصمیمان مثبت باشد. قبل از عملی‌کردن هر تصمیمی باید از خودمان بپرسیم اگر ماجرا آن‌طور که ما نخواستیم پیش رفت چه برنامه‌ای دارم؟ درواقع داشتن پلن بی، به استراتژی‌های ما قدرت می‌دهد و عوارض تصمیم‌گیری در ابهام را کمتر می‌کند.

کنترل امور را دست بگیرید

هیچ‌کسی از فردا خبر ندارد و همگی در فضایی مبهم به سر می‌بریم؛ اما می‌توانیم ابهامِ بعضی از شرایط را برای خودمان به حداقل برسانیم تا احساس کنترل کنیم. همین که بدانیم می‌توانیم شرایط را پیش‌بینی و کنترل کنیم، هیجان‌های بهتری را تجربه خواهیم کرد. مثلا می‌توانیم با پایان‌دادن به یک رابطه‌ی آزاردهنده، کنترل اوضاع را دست بگیریم و خودمان را برای سوگ (یعنی پایانی غمگین اما مشخص) آماده کنیم. به‌هرحال بی‌پاسخ‌ماندن از پاسخ منفی‌گرفتن سخت‌تر است. کارهای نیمه‌تمام و نقشه‌هایی که فقط در خیالمان به آنها فکر می‌کنیم، ذهنمان را فرسوده و خسته می‌کنند با مشخص‌کردن تکلیفشان حس کنترل می‌کنیم.

روتین‌های شخصی، ساده اما مهم

راه‌های ساده‌ اما مهمی وجود دارند که چون هرروز انجامشان می‌دهیم، متوجه اهمیتشان نمی‌شویم. اگر هم روتین مشخصی نداریم که حالمان بدتر هم می‌شود. تک‌تک روش‌هایی که در قالب «خودمراقبتی» معرفی می‌شوند، به حالِ خوبمان کمک می‌کنند. خواب و بیداری در ساعت‌های مشخص، ورزش، توجه به بدن (ورزش، درمان بیماری‌، خوردن غذای سالم و مکمل‌ها)، برقراری ارتباط‌های سالم و موثر و راه‌های دیگر، پیشنهادهای آسان و کم‌هزینه‌ای هستند که حتا در روزهای سخت هم به کارمان می‌آیند. به‌طورکلی باید از کارهایی که به تخلیه‌ی هیجان‌های منفی کمک می‌کنند، بهره ببریم. هنر، وزش در هر سطحی، مطالعه و… همگی در ذخیره‌ یا بازگرداندن انرژی روانی مفید هستند.

شاید غبار غم برود

به‌هرحال ما در قایق کوچکی نشسته‌ایم که تجهیزاتش برای وارد شدن به سرزمین‌های ناشناخته خیلی کم است و شاید کارهای زیادی از دستمان برنیاید که انجام بدهیم چون اصلا دست ما نیستند! اما می‌شود برخی از کارهای کوچک و موثر را انجام داد و با پیامدهای مثبتشان حال بهتری را تجربه کرد تا حتی اگر امکانش هست این مصراع حافظ محقق شود که «غبار غم برود حال خوش شود [حافظ]»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *